
به عنوان مثال در سال ۱۳۹۸ بر اساس آمار پنج هزار و هشتصد رویداد مخرب همچون سیل زلزله و امثالهم در ایران رخ داده. در حالی که مثلا در تمام اروپا آمار بسیار پایین تر از این است. قطعا در سال های قبل و بعد نیز همین بوده است. این بی قراری تنها در حوزه حوادث طبیعی نبوده. از منظر اجتماعی نیز که به تاریخ بنگریم می بینیم که در طول قرن ها همیشه ایران مورد تهاجم قرار گرفته است. بارها بیگانگان موفق به تصرف ایران و تشکیل حکومت در این سرزمین شدند اما علی رغم تمام این تهاجمات فرهنگ ایرانی همچنان تداوم یافته است. این موضوع تنها و تنها مختص ایران است. هیچ نمونه دیگری از تمدن های کهن را نمی توان سراغ گرفت که پس از یک تهاجم بزرگ ارتباط خود با گذشته اش را از دست نداده باشد. از یونان باستان تا مصر نمونه هایی از این دست هستند.
بنابراین باید گفت که ایران سرزمینی بی قرار است و شرط زیستن در ایران «قرار در بی قراری» است. قرار در بی قراری به معنای تدبیر بی قراری است. بی قراری خودبه خود می تواند به انحطاط بیانجامد اما هنر تدبیر این بی قراری ها می تواند اتفاقا به قوام و دوام بیانجامد. اگر کسی تصور کند که ایران می تواند یک کشور آرام و با ثبات باشد کاملا در اشتباه است و مشخص می شود که تاریخ ایران را درست درک نکرده است.
جالب است که یکی از مهم ترین تدبیرهایی که بنا به تجربه زیسته در ایران اتفاق افتاده این است که ما اگر مثلا در برابر یک سانحه طبیعی قرار گرفتیم و مثلا شهری از شهرهای ما در سیل یا زلزله از بین رفت توانسته ایم با مدیریت درست منابع مالی و استفاده بهینه از منابع انسانی بار دیگر آن شهر را حتی بهتر از قبل از ویرانی بسازیم. برای مثال تبریز شش سال قبل از مرگ آقامحمد خان در یک زلزله نابود شد. با مرگ آقامحمد و به سلطنت رسیدن فتحعلی شاه عباس میرزا به عنوان ولیعهد منصوب شده و به قصد بازسازی دوباره تبریز عازم آذربایجان می شود. نکته اینجاست که وقتی عباس میرزا به تبریز می رسد در کمال شگفتی با شهری کاملا از نو بنا شده و آباد مواجه می شود که در همین چند سال دوباره ساخته شده. این همان مفهوم قرار در بی قراری است. یعنی بی قراری طبیعی با تدبیر در مرحله بعد کنترل شده است. همچون لنگری که کشتی را در اوج طوفان ها از غرق شدن نجات می دهد. اگر این گونه به موضوع بنگریم درک می کنیم که مهم ترین لنگر ما مرتبه معنایی فرهنگ یعنی زبان هنر آیین اسطوره و اندیشه است. نوروز نیز یکی از مهم ترین مولفه های معنایی فرهنگ ما است. همچون شاهنامه همچون عرفان ایرانی حافظ و امثالهم.
مغول ها به بسیاری از کشورهای دیگر نیز حمله کردند و در تمامی این سرزمین ها باعث یک انقطاع فرهنگی شدند؛ اما در ایران داستان کلا متفاوت است و اتفاقا یکی از شکوفاترین ادوار فرهنگی ما دوران حکمرانی ایلخانان مغول است.
ایران به لحاظ تنوع فرهنگی و زبانی بسیار کم مانند است. تنوع زبانی در ایران بسیار بیشتر از تمام اروپاست. علی رغم چنین تنوع عجیبی در تمام ایران نوروز جشن گرفته شده و تمام ایرانیان به شاهنامه افتخار می کنند. بنابراین می توان گفت که این فرهنگ های متنوع نه تنها تداخلی با یکدیگر ندارند بلکه همگی همچون عضوی از اعضای بدن در خدمت پیکر واحدی به نام ایران هستند. این نظام اندام واره فرهنگی بوده که در طول تاریخ از موجودیت فرهنگی تمدن ایرانی محافظت کرده است. نوروز یکی از اصلی ترین نمادهای این یکپارچگی ملی در عین تنوع است.
برای مثال در معماری ایران با پدیده ای به نام حیاط مرکزی مواجهیم. حیاط مرکزی یک فضای باز نیست. شما وقتی در حیاط مرکزی قرار می گیرید همه چیز در برابر شماست. نکته جالب این است که علی رغم تفاوت های اقلیمی در مناطق گوناگون کشور ما در همه این مناطق با حیاط مرکزی در خانه های تاریخی مواجهیم. از بوشهر تا تبریز از گرگان تا مشهد همه جای ایران این نوع معماری دیده می شود که نشان دهنده یک درک مشترک از مفهوم زندگی و یکپارچگی فرهنگی در این سرزمین است.
صد سال است که بحث توسعه در کشور مطرح است. اما در تمام این ادوار هیچ یک از حکومت ها فرهنگ و تاریخ این سرزمین را ادا نکرده یا به جا نیاوردند. معمولا مروجان توسعه در این صد سال از متجددین جامعه بوده و با این تصور که اتصال به ریشه ها و سنت ها مانع توسعه است هرگونه پایبندی به سنت ها را مخل توسعه دانسته و در پی حذف این مولفه های فرهنگی بوده اند. در نتیجه ما شاهد نوعی امتناع از زمینه بودیم و عملا خود را در تاریکی قرار می دادیم. برای مثال خنده دار است که ما در قرن بیست و یکم و با بهره مندی از تمام ابزار مهندسی و ارتباطی در این کشور راه هایی ساخته ایم که مسافت بسیاری از آن ها طولانی تر از راه های تاریخی ماست! برای مثال راه ری به کاشان را بنگرید. راه ساسانی ری به کاشان بیست کیلومتر از اتوبان فعلی کوتاه تر است. مگر هدف از طراحی یک راه کوتاه تر کردن یک مسیر نیست؟ پس چرا چنین شده؟ به این دلیل که اساسا فرض ما این است که ما هستیم که بلدیم و آن هایی که قبل از ما در این سرزمین می زیسته اند هیچ نمی دانستند! این که ما در شهر کویری یزد کارخانه فولاد ساخته ایم نشانه دیوانگی ماست! من تصور نمی کنم که افرادی به قصد خیانت چنین فاجعه ای را رقم زده باشند؛ بلکه معتقدم آن ها کاملا خیرخوانه در تاریکی قدم زده اند! ما زمینه ی سرزمین خود را نمی شناسیم چرا که اصلا به آن اعتقادی نداریم و تصور می کنیم تنها شناخت زمین کافی است. حال آن که شناخت زمین بدون شناخت زمینه هیچ کمکی به ما نمی کند و حتی همان طور که گفتم منجر به ایجاد چنین معضلاتی نیز می گردد.
ما در یک قرن اخیر دچار اختلال در اهلیت شده ایم و بسیار پرهزینه زندگی می کنیم. بسیار پرهزینه تر از بسیاری کشورهای توسعه یافته هزینه زندگی می کنیم در حالی که استانداردهای زندگی ما به مراتب پایین تر از آنان است.
یکی از حاکمان شهرهای اطراف دجله برای خلیفه عباسی نامه ای نوشته و از خلیفه اجازه می خواهد که در شهرش بر روی دجله پلی احداث کند. خلیفه عباسی در پاسخ از او می پرسد که آیا پیش از این ایرانیان در آنجا پلی ساخته بودند؟ مشخص می شود که نه. خلیفه می گوید: اگر ایرانیان در آنجا پل نساخته اند معنایش این است که آنجا امکان احداث پل وجود ندارد. اگر پل ساختید و خراب شد باید خودتان هزینه آن را پرداخت کنید. پل را ساختند و یک سال بعد خراب شد!
ایرانیان برای زندگی در سرزمین خود که همواره آنرا سره زمین می دانستند تدبیر مفصلی داشتند . نوروز یکی از مفصل های این سرزمین است. نوروز خودبه خود عامل وفاق است و اصلا نیازی به دخالت دولت ندارد. اگر ما کاری به کار آن نداشته باشیم خود نوروز عامل وفاق خواهد بود. زمانی که من در سازمان میراث فرهنگی بودم وقتی برای نوروز میهمانان خارجی را دعوت می کردیم کارشناسانی از کشورهای مختلف می آمدند و خود را مثلا یک ایرانی از تاجیکستان معرفی می کردند و یا یک ایرانی از ازبکستان. حتی در مواقعی ما با برخی از کشورها روابط خوبی نداشتیم اما با این حال به مناسبت نوروز نمایندگان همه آن ها به ایران می آمدند و دور سفره نوروز ایرانی جمع می شدند. بنابراین نوروز به خودی خود از این ظرفیت برخوردار است و نیازی به دخالت دولت ها ندارد. ما نباید نوروز را با ساز خود کوک کنیم بلکه باید ساز خودمان را با نوروز کوک کنیم.
* شماره اسفند ماه ۱۴۰۳ ماهنامه «گفتگوی اجتماعی» با عنوان «نوروزِ روایتگر» به موضوع نوروز پرداخته است. یک جستار از پرونده نوروزی نشریه گفتگوی اجتماعی به مصاحبه با سید محمد بهشتی اختصاص داشت آنچه خواندید بخش هایی از آن مصاحبه است.
۵۷۵۷
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "قرار در بی قراری، نوروز مفصل است" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "قرار در بی قراری، نوروز مفصل است"، کلیک کنید.