خلاصه کتاب چگونه با هر کسی، هر زمانی و در هر مکانی گفتگو کنیم | وایدنر

خلاصه کتاب چگونه با هر کسی، هر زمانی و در هر مکانی گفتگو کنیم | وایدنر

خلاصه کتاب چگونه با هر کسی، هر زمانی و در هر مکانی گفتگو کنیم ( نویسنده کریس وایدنر )

کتاب «چگونه با هر کسی، هر زمانی و در هر مکانی گفتگو کنیم» از کریس وایدنر، یک راهنمای کاربردی برای همه کسانیه که می خوان ترس از مکالمه رو کنار بذارن و توی هر موقعیتی راحت و با اعتمادبه نفس حرف بزنن. این کتاب بهمون یاد میده چطور با چند تا تکنیک ساده، ارتباطات قوی تر و مؤثرتری بسازیم، روابطمون رو بهتر کنیم و حتی تو کارمون هم پیشرفت کنیم. وایدنر بهمون می گه کلید موفقیت توی گفت وگو اینه که شنونده خوبی باشیم و بلد باشیم چطور بحث رو ادامه بدیم.

تاحالا شده دلت بخواد با یکی سر صحبت رو باز کنی ولی نتونی؟ یا توی یه جمع باشی و حس کنی حرفی برای گفتن نداری؟ یا شاید هم کلی ایده و حرف توی سرت داشته باشی ولی نتونی اون ها رو درست و حسابی به بقیه منتقل کنی؟ خیلی از ماها با این چالش ها دست و پنجه نرم می کنیم. مهارت گفت وگو یکی از اون مهارت هاییه که شاید به ظاهر ساده بیاد، ولی تأثیرش توی زندگی، هم شخصی و هم کاری، واقعاً محشره. کریس وایدنر، یکی از نویسنده ها و سخنران های برجسته حوزه توسعه فردی، توی کتابش به اسم «چگونه با هر کسی، هر زمانی و در هر مکانی گفتگو کنیم» اومده و این معما رو برامون حل کرده.

این کتاب یه جورایی یه نقشه راهه برای اینکه بتونیم توی هر موقعیتی، از یه مهمونی دوستانه گرفته تا یه جلسه کاری مهم، به راحتی و با اعتمادبه نفس مکالمه کنیم. وایدنر با زبونی ساده و خودمونی بهمون یاد میده که چطور دیوارهای ترس و اضطراب رو بشکنیم و دروازه های ارتباط رو به روی خودمون باز کنیم. اگر شما هم جزو اون دسته از آدما هستید که دوست دارن روابط اجتماعی بهتری داشته باشن، توی کارشون موفق تر باشن، یا حتی فقط دلشون می خواد از سکوت تو جمع خسته نشن، پس این خلاصه کتاب رو تا انتها بخونید تا با اصول ارتباط موثر کریس وایدنر آشنا بشید و ببینید چطور میشه حرف زدن با دیگران رو مثل آب خوردن یاد گرفت.

گشودن دروازه های ارتباط

حالا بیاید یه کم بیشتر با کریس وایدنر آشنا بشیم. کریس وایدنر کیه و چرا حرفش این قدر توی حوزه توسعه فردی خریدار داره؟ خب، کریس یه جورایی یه «استاد تمام» توی زمینه ارتباطات و توسعه فردیه. اون نه فقط نویسنده کتاب های پرفروش زیادیه (مثل «دوازده ستون» و «فرشته درون» که جزو پرفروش ترین های نیویورک تایمز هم بوده)، بلکه یه سخنران قهار و مشاور تجاری هم هست که تا حالا به خیلی از شرکت ها و افراد کمک کرده تا ارتباطاتشون رو قوی تر کنن. خبرنامه اون به اسم ساخته شده برای موفقیت هم توی بیش از ۱۰۰ کشور دنیا طرفدار داره. پس معلومه با یه آدم کاربلد طرفیم که از هر دری که فکرش رو بکنید، توی حوزه ارتباطات و مهارت های جذب افراد در گفتگو، تجربه داره.

شاید بپرسید اصلاً چرا مهارت گفتگو این قدر مهمه؟ مگه فقط یه حرف زدن ساده نیست؟ نه بابا! خیلی فراتر از این حرفاست. توانایی مکالمه، مثل یه کلید جادوییه که خیلی از درهای بسته زندگی رو برامون باز می کنه. فکرش رو بکنید، با یه مکالمه خوب می تونید: توی مصاحبه کاری موفق بشید، شریک تجاری پیدا کنید، دوستای جدیدی پیدا کنید، سوءتفاهم ها رو از بین ببرید، ایده هاتون رو به بقیه بفروشید و حتی روابط عاطفیتون رو محکم تر کنید. کریس وایدنر معتقده کسی که بلد باشه چطور با مردم حرف بزنه، هم درآمدش بیشتر میشه، هم احساس تفاهم بیشتری با بقیه داره و هم کلاً زندگی آسون تر و بی دغدغه تری رو تجربه می کنه. در واقع، این مهارت نه فقط برای کسب و کار، بلکه برای بهبود روابط اجتماعی و زندگی شخصی هم حیاتیه.

پس، هدف ما از ارائه این خلاصه کتاب «چگونه با هر کسی، هر زمانی و در هر مکانی گفتگو کنیم» اینه که توی کوتاه ترین زمان ممکن، شما رو با نکات کلیدی و عملی این کتاب آشنا کنیم. جوری که بتونید بلافاصله بعد از خوندن این مقاله، اونا رو توی زندگی روزمره تون به کار بگیرید و تغییر رو توی روابطتون حس کنید. قول میدیم که با خوندن این مطالب، حس کنید یه دور کتاب رو خونده اید و آماده اید که فن بیان خودتون رو حسابی تقویت کنید.

ریشه های ترس از گفتگو و چگونگی غلبه بر آن

تا حالا شنیده اید که می گن ترس از سخنرانی عمومی، حتی از ترس از مرگ هم بزرگ تره؟ این جمله شاید به نظر اغراق آمیز بیاد، اما کریس وایدنر توی کتابش این حقیقت تکان دهنده رو مطرح می کنه و توضیح میده که چقدر این ترس توی زندگی آدم ها ریشه دوانده. می گه: «اغلب مردم ترجیح می دن توی مراسم خاکسپاری بعدی ای که حضور پیدا می کنن، توی تابوت باشن تا اینکه بخوان مدیحه سرایی کنن!» این جمله نشون میده چقدر این ترس می تونه فلج کننده باشه و فرصت های زیادی رو از ما بگیره. فکرش رو بکنید، اگه ما بترسیم با مردم حرف بزنیم، چه فرصت های ملاقات با آدم های مهم، چه توی زندگی شخصی و چه توی کسب و کار، از دستمون می پره؟ یه دوستی مهم، یه شریک زندگی، یا حتی یه قرارداد میلیون دلاری؟

خب، حالا سوال اینه که چطور میشه روی این ترس غلبه کرد؟ وایدنر پیشنهاد میده که باید دیدگاهمون رو نسبت به مکالمه تغییر بدیم. به جای اینکه مکالمه رو یه غول ترسناک و پیچیده ببینیم، باید اونو به یه چیز ساده و قابل مدیریت تبدیل کنیم. مکالمه، مثل نفس کشیدنه؛ یه کار طبیعی و روزمره. وقتی مکالمه رو تو ذهنمون بازتعریف می کنیم، اضطرابمون کمتر میشه. کریس وایدنر می خواد بهمون بگه که نیازی نیست آدم عجیبی باشیم یا حرف های پیچیده ای بزنیم تا بتونیم با بقیه ارتباط برقرار کنیم. راز اصلی اینه که یاد بگیریم چطور این حس ناخوشایند رو تو ذهنمون دوباره مفهوم سازی کنیم.

نقش اعتماد به نفس هم توی شروع هر ارتباطی خیلی پررنگه. وقتی با اعتماد به نفس سراغ یه نفر میریم، حتی اگه کمی استرس داشته باشیم، طرف مقابل هم حس بهتری می گیره. وایدنر بهمون کمک می کنه تا با اصول ساده و ابتدایی، از این وضعیت دشوار عبور کنیم. این یعنی چی؟ یعنی لازم نیست نگران این باشیم که: «اگه مورد قبول واقع نشم چی؟» یا «اگه حرفام خشک و رسمی باشه چی؟» یا «اگه واقعاً عالی نباشم چی؟» با استفاده از تکنیک های کریس وایدنر برای مکالمه، می تونیم با اطمینان خاطر بیشتری وارد هر موقعیت اجتماعی بشیم و با هر کسی، در هر مکانی و هر زمانی گفتگو کنیم.

البته، وایدنر یه نکته مهم رو هم میگه: همیشه هم نمی تونید با هر کسی حرف بزنید! اگه یه نفر احمقه، بدخلقه یا اصلاً تمایلی به حرف زدن نداره، بهش اعتنا نکنید و سراغ کس دیگه ای برید. منظور نویسنده، آدم های عادی هستن که شاید اون ها هم مثل ما ندونن چطور سر صحبت رو باز کنن. اگه ما بلد باشیم، اون وقت فرصت بیشتری برای ایجاد ارتباط با این افراد پیدا می کنیم.

سه گام طلایی وایدنر برای مکالمه ای موفق

حالا می رسیم به قسمت هیجان انگیز ماجرا: اون سه گام طلایی که کریس وایدنر برای یه مکالمه موفق بهمون یاد میده. این سه تا گام، سنگ بنای تمام آموزش فن بیان از کریس وایدنره و اگه خوب یادشون بگیریم و تمرینشون کنیم، می تونیم توی هر گفت وگویی بدرخشیم. آماده اید؟ بریم سراغش!

گام اول: سوال کنید (The Power of Asking Questions)

اولین و مهم ترین گام از دید وایدنر اینه: سوال کنید! این اصل محوری رو همیشه یادتون باشه: «نقش اول رو به طرف مقابل بدید.» وایدنر می گه مردم عاشق اینن که ستاره و تک قطبی گفتگو باشن. اگه شما بهشون این فرصت رو بدید، وفاداری، اعتماد و تفاهمشون رو به دست میارید. فکرش رو بکنید، وقتی یه نفر حس کنه شما واقعاً به حرف هاش گوش میدید و براش ارزش قائلید، چقدر حس خوبی پیدا می کنه؟ پس، شنونده فعال بودن خیلی مهم تر از اینه که فقط بخوایم حرف بزنیم و خودمون رو نشون بدیم. این رویکرد کمک می کنه اعتماد دیگران را جلب کنیم کریس وایدنر تأکید زیادی روی این موضوع داره.

حالا چطور سر صحبت رو با یه سوال ساده باز کنیم؟ وایدنر کلی مثال عملی برای شروع کننده های ساده مکالمه میده. مثلاً توی هواپیما، به جای اینکه بپرسید «معنای زندگی چیه؟» (که واقعاً خیلی عجیب و غریبه!)، می تونید یه سوال ساده تر بپرسید: «دارید برمی گردید خونه یا دارید می رید سفر؟» یا مثلاً اگه توی یه مراسم هستید، می تونید بپرسید: «اینجا رو دوست دارید؟» یا «غذا چطوره؟». هدف این سوال های ساده اینه که یخ رو بشکنیم و از سوالات پیچیده و ترسناک که ممکنه هم خودمون رو به دردسر بندازه و هم طرف مقابل رو معذب کنه، دوری کنیم. هدف اصلی: یافتن یک پیوند ارتباطی (Connecting Point).

«نقش اول رو به طرف مقابل بدید. مردم عاشق اینن که ستاره و تک قطبی گفتگو باشن.»

یه مثال دیگه: فرض کنید با یه نفر جدید تو یه مهمونی آشنا شدید. می تونید ازش بپرسید: «شما با صاحب خونه آشنا هستید یا از دوستان مهمونی هستید؟» این سوال ساده می تونه یه مسیر جدید برای گفتگو باز کنه. یا اگر توی یه نمایشگاه هستید، می تونید بپرسید: «از کجا با این نمایشگاه آشنا شدید؟» اینها شروع های ساده ای هستن که طرف مقابل رو ترغیب می کنن که حرف بزنن و شما رو وارد دنیای خودشون کنن. مهم اینه که فضایی رو ایجاد کنید که طرف مقابل احساس راحتی کنه و خودش بخواد حرف بزنه.

گام دوم: پیوندی ارتباطی بیابید (Finding the Common Ground)

بعد از اینکه با یه سوال ساده سر صحبت رو باز کردید، نوبت گام دومه: پیوندی ارتباطی بیابید. یعنی چی؟ یعنی با گوش دادن دقیق به پاسخ های طرف مقابل و پرسیدن سوالات هوشمندانه، علایق یا تجربیات مشترک رو پیدا کنید. این قسمت همون جاییه که اهمیت سوال پرسیدن در مکالمه وایدنر خودش رو نشون میده. وقتی نقاط مشترک رو پیدا می کنیم، یه حس تفاهم و راحتی بینمون ایجاد میشه که مکالمه رو خیلی روان تر و جذاب تر می کنه.

مثلاً، اگه تو هواپیما از طرف مقابل پرسیدید «برمی گردید خونه یا می رید سفر؟» و اون گفت: «دارم برمی گردم خونه، یک هفته نبودم.» شما می تونید ادامه بدید: «یک هفته نبودید؟ کجا بودید؟ کارتون چیه؟» یا اگه لهجه ای داشت که براتون آشنا بود، می تونید بپرسید: «متوجه شدم لهجه دارید، اهل کجایید؟» اگه گفت «دالاس»، و شما هم قبلاً دالاس بودید، می تونید بگید: «آه، دالاس! من وقتی برنامه تلویزیونی مو فیلمبرداری می کردم، یه دفتری تو دالاس داشتم. مال کدوم بخش دالاس هستید؟» اینجوری کم کم وارد بحث های مشترک میشید.

هدف این گام اینه که یه «ریسمان ارتباطی» بین خودتون و طرف مقابل پیدا کنید. این ریسمان می تونه هر چیزی باشه: علاقه به یه تیم ورزشی، شغل مشابه، تجربه ای مشترک از سفر، یا حتی یه شوخی ساده. این کشف نقاط مشترک بهتون اجازه میده که از سطح «سلام و احوالپرسی» فراتر برید و وارد یه مکالمه معنی دارتر بشید. یادتون باشه، این بخش مربوط به کشف اون «پیوند» هست، نه عمیق شدن بیش از حد توش. فقط پیداش کنید و برید سراغ گام بعدی.

فرض کنید از یه نفر می پرسید که چه شغلی داره و اون جواب میده که مهندس نرم افزاره. شما هم اگه اطلاعاتی تو این زمینه دارید یا بهش علاقه دارید، می تونید یه سوال مرتبط بپرسید: «آهان! پس حسابی سرتون شلوغه با این دنیای تکنولوژی. بیشتر رو چه پلتفرمی کار می کنید؟» یا اگه هیچی از نرم افزار نمی دونید، می تونید بپرسید: «واو، خیلی جالبه! چطور شد وارد این کار شدید؟ همیشه بهش علاقه داشتید؟» مهم اینه که نشون بدید مشتاقید و سوالاتتون کنجکاوی برانگیز باشه، نه صرفاً بازجویی.

گام سوم: در همان راستا پیش بروید (Sustaining the Conversation)

وقتی پیوند ارتباطی رو پیدا کردید، گام سوم اینه که در همان راستا پیش بروید. یعنی مکالمه رو بر پایه ی اون نقاط مشترک ادامه بدید و ازش خارج نشید. کریس وایدنر میگه نیازی نیست وارد بحث های خیلی عمیق بشید، مخصوصاً تو مکالمات اولیه. هدف اینه که جریان گفتگو رو روان نگه دارید و اجازه ندید مکث های طولانی و سکوت های معذب کننده پیش بیاد. روی طرف مقابل متمرکز بمونید و به علایق و نظراتش توجه کنید. اینجوری مکالمه جذابیت خودش رو حفظ می کنه.

مثلاً، اگه اون فرد اهل دالاس بود و شما هم قبلاً اونجا بودید، حالا می تونید راجع به محله ها، رستوران ها یا حتی آب و هوای دالاس صحبت کنید. یا اگه دیدید یه نفر به فوتبال علاقه داره و شما هم اطلاعاتی دارید، می تونید راجع به تیم محبوبش یا بازی های اخیر صحبت کنید. نکته اینجاست که مکالمه رو به سمت چیزهایی سوق بدید که هر دو طرف بهش علاقه دارید. اینجوری هم شما راحت ترید و هم طرف مقابل احساس بهتری داره.

در این مرحله، باید حواسمون باشه که بیش از حد وارد جزئیات نشیم یا بحث رو پیچیده نکنیم. مثلاً اگه یه نفر راجع به سفرش صحبت می کنه، لازم نیست بپرسید دقیقاً چقدر هزینه کرده یا با کدوم ایرلاین رفته. همین که راجع به جاهای قشنگ یا تجربه های جالب سفرش صحبت کنید، کافیه. هدف اینه که مکالمه رو زنده و پویا نگه داریم و نشون بدیم که به حرف های طرف مقابل گوش میدیم و براش ارزش قائل هستیم. این یکی از نکات کلیدی کتاب چگونه با هر کسی حرف بزنیم و تکنیک های کریس وایدنر برای مکالمه رو به بهترین شکل پیاده سازی می کنه.

به این فکر کنید که وقتی مکالمه ای شروع میشه، مثل یه رودخونه است که هر دوتون دارین توش شنا می کنید. نباید اونقدر تند برید که طرف مقابل جا بمونه، و نباید هم اونقدر یواش که خسته بشه. یه جریان پیوسته و آروم، که هر دو ازش لذت ببرید. تمرکز روی طرف مقابل یعنی این که بهش فضا بدید تا خودش رو بیان کنه و شما هم با واکنش های مثبت و سوالات بیشتر، نشون بدید که کنجکاوید. یادتون باشه، مردم دوست دارن راجع به خودشون حرف بزنن!

نکات تکمیلی وایدنر برای تسلط بر ارتباطات

سه گام اصلی رو گفتیم، اما کریس وایدنر یه سری نکات تکمیلی هم داره که می تونه بهمون کمک کنه تا توی ارتباطاتمون حسابی حرفه ای بشیم. این نکات، یه جورایی چاشنی کار هستن تا مکالماتمون نه فقط موفق، بلکه دلنشین و تأثیرگذار هم بشن.

شناسایی و نادیده گرفتن افراد بی میل به گفتگو

اینجا یه نکته خیلی مهم وجود داره: قرار نیست همیشه همه بخوان با شما حرف بزنن. وایدنر میگه اگه با کسی روبرو شدید که اصلاً میلی به گفتگو نداره یا آدم بدخلقیه، اصرار نکنید! وقتتون رو تلف نکنید. این افراد هستن و وجود دارن و لزومی نداره خودتون رو به خاطرشون سرزنش کنید یا حس بدی بگیرید. فقط تشخیص بدید که این آدم فعلاً اهل حرف زدن نیست و بهش احترام بذارید. برید سراغ نفر بعدی. قرار نیست شما همه رو جذب کنید. فقط کافیه اونایی رو پیدا کنید که خودشون هم دنبال ارتباطن ولی شاید راهش رو بلد نیستن.

شناخت این افراد بی میل به گفتگو کمک می کنه انرژی تون رو الکی هدر ندید. شاید طرف مقابل واقعاً سرش شلوغه، حالش خوب نیست، یا کلاً آدم درون گراییه. مهم اینه که این موضوع رو شخصی نکنید و اجازه ندید روی اعتمادبه نفستون تأثیر بذاره. این بخش از بررسی کتاب چگونه با هر کسی گفتگو کنیم، نشون میده که وایدنر چقدر واقع بینانه به مسئله ارتباطات نگاه می کنه و صرفاً یه فرمول خشک و خالی نمیده.

ساده نگه داشتن مکالمات

وایدنر مدام روی این نکته تأکید می کنه: مکالمات رو ساده نگه دارید. مخصوصاً تو شروع گفتگوها، نیازی نیست فلسفی حرف بزنید یا وارد بحث های سنگین بشید. آدم ها دوست دارن راحت باشن و اگه حس کنن دارن وارد یه امتحان میشن، جا می زنن. سوالات ساده، پاسخ های ساده، و جریان روان بحث، کلید کاره. دوری از پیچیدگی ها باعث میشه هم خودتون استرستون کمتر بشه و هم طرف مقابل احساس راحتی بیشتری بکنه.

مثلاً، اگه تازه با کسی آشنا شدید و فهمیدید شغلش در مورد بازاریابیه، نیازی نیست فوراً ازش بپرسید: «به نظر شما آینده بازاریابی دیجیتال در ایران با توجه به نوسانات اقتصادی چه خواهد بود؟» در عوض، می تونید بگید: «چه جالب! پس حتماً دنیای پر هیجان و رقابتی دارید. تو این حوزه بیشتر چه چیزی جذبتون می کنه؟» سوالات رو باز نگه دارید و اجازه بدید خودشون مسیر رو نشون بدن. این یعنی حفظ روانی جریان گفتگو.

اهمیت زبان بدن و ارتباط چشمی

درسته که کتاب وایدنر بیشتر روی محتوای کلامی و تکنیک های پرسش محور تمرکز داره، اما اهمیت زبان بدن و ارتباط چشمی رو نمیشه نادیده گرفت. این سیگنال های غیرکلامی، مکمل اصول وایدنر هستن و به تقویت پیام هاش کمک می کنن. وقتی با کسی حرف می زنید، تماس چشمی مناسب برقرار کنید (نه خیره شدن مداوم)، لبخند بزنید (اگه موقعیتش بود)، و از زبان بدنی باز و پذیرا استفاده کنید. دست به سینه نباشید یا به زمین نگاه نکنید. اینها همه نشون میده که شما مشتاق به ارتباط هستید و به حرف های طرف مقابل اهمیت میدید.

یه تماس چشمی خوب نشون دهنده اعتمادبه نفس و صداقته. وقتی به چشمان کسی نگاه می کنید، این حس رو منتقل می کنید که حضور دارید و تمام توجهتون به اون فرده. لبخند، زبان جهانی صمیمیت و دوستی. وقتی لبخند می زنید، درهای ارتباط رو باز می کنید. این نکات، اگه کنار تکنیک های کریس وایدنر برای مکالمه قرار بگیرن، یه ترکیب فوق العاده برای ارتباطات موثر ایجاد می کنن.

مزایای کلی تسلط بر ارتباطات

خب، تا اینجا خیلی از مزایای تسلط بر ارتباطات رو گفتیم، اما اجازه بدید یه بار دیگه جمع بندیش کنیم تا بدونیم چرا این همه تلاش برای بهبود روابط اجتماعی و فن بیانمون ارزش داره. وقتی شما بلد باشید چطور با هر کسی حرف بزنید، دروازه های بی شماری به روی زندگی تون باز میشه:

  • موفقیت شغلی و مالی: می تونید شبکه سازی کنید، مشتری جذب کنید، تو جلسات بهتر ظاهر بشید و در نهایت درآمد بیشتری داشته باشید. ارتباطات موثر در کسب و کار، یه فاکتور حیاتی برای پیشرفته.
  • روابط شخصی قوی تر: چه تو دوستی ها و چه تو روابط عاطفی، سوءتفاهم ها کمتر میشه، همدلی بیشتر میشه و ارتباطات عمق بیشتری پیدا می کنه.
  • اعتماد به نفس بیشتر: ترس از اجتماع از بین میره و می تونید با اطمینان بیشتری وارد موقعیت های جدید بشید. راهکارهای غلبه بر ترس از صحبت در جمع، دیگه براتون یه چالش نیست.
  • آرامش ذهنی: وقتی می دونید می تونید از پس موقعیت های اجتماعی بربیاید، استرس تون کم میشه و زندگی آروم تری خواهید داشت.

اینها فقط چند نمونه از دستاوردهای نهایی این مهارت هاست. در واقع، زندگی شما با تسلط بر ارتباطات، رنگ و بوی جدیدی می گیره و شما رو به نسخه ای قدرتمندتر از خودتون تبدیل می کنه.

تبدیل گفتگو به یک هنر

اگه بخوایم پیام اصلی وایدنر رو در یک جمله خلاصه کنیم، اینه که مهارت مکالمه اکتسابی است و با تمرین و استفاده از اصول ساده قابل دستیابی است. یعنی هیچ کس مادرزادی «ارتباط باز» به دنیا نمیاد و اگه کسی رو دیدید که خیلی راحت با بقیه حرف میزنه، بدونید که اون هم یه روزی شاید مثل شما بوده و با تمرین و یادگیری، به اینجا رسیده. این یه مهارت مثل رانندگی یا آشپزیه؛ هرچی بیشتر تمرین کنی، بهتر میشی. و کریس وایدنر با این کتاب و تکنیک های ساده اش، اومده تا این راه رو برامون هموار کنه.

امیدواریم که با خوندن این خلاصه، جرقه کنجکاوی و شور و شوق مکالمه در شما روشن شده باشه. حالا نوبت شماست! وقتشه که دست به کار بشید و اصول کریس وایدنر برای مکالمه رو توی زندگی روزمره تون به کار بگیرید. از همین الان شروع کنید. با یه همکار، یه دوست، یا حتی یه نفر توی صف نانوایی! با یه سوال ساده شروع کنید، دنبال یه پیوند ارتباطی بگردید و مکالمه رو توی همون راستا ادامه بدید. کم کم می بینید که چقدر راحت تر میشید و چقدر لذت می برید از اینکه می تونید با هر کسی، هر زمانی و در هر مکانی گفتگو کنید.

اگه دلتون می خواد عمیق تر به این موضوع بپردازید و تمام جزئیات و نکات ظریف کتاب رو بدونید، پیشنهاد می کنیم حتماً نسخه کامل کتاب «چگونه با هر کسی، هر زمانی و در هر مکانی گفتگو کنیم» نوشته کریس وایدنر رو مطالعه کنید. این کتاب، یه گنجینه واقعیه برای کسایی که می خوان تو دنیای ارتباطات، قهرمان خودشون باشن.

یادتون باشه، بهترین راه برای یادگیری این مهارت ها، فقط و فقط تمرینه. پس، شروع کنید به حرف زدن!

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب چگونه با هر کسی، هر زمانی و در هر مکانی گفتگو کنیم | وایدنر" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب چگونه با هر کسی، هر زمانی و در هر مکانی گفتگو کنیم | وایدنر"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه